نتایج جستجو برای عبارت :

دعات می کنم رفیق

گاهی اینطور می شود. حتی بعد از رابطه های بلند مدت. حتی بعد از اینکه دوستانت مثل خانواده شده اند. مثل خواهرانت. حتی بعد از اینکه آنها و زندگی شان جزئی از دغدغه های ثابت زندگی ات هم شدند، باز گاهی کاری از دستت برنمی آید. گاهی فقط می توانی نظاره گر شرایط بدشان باشی، ناراحنی شان گوشه ذهنت باشد، تمام وجودت گوش شود برای غصه هایشان یا اصلا نشنیده و ندانسته، غمخوار باشی. اما کار دیگری از دستت ساخته نیست. قدمی برای بهتر شدن شرایطشان نمی توانی برداری. ال
سلام علیکم ..‌.
امروز پنج است انگار ... و من تعطیلم ....
از صب خونه یکم درس خوندم ... اصلا تمرکز ندارم که ندارم ...
فقط فقط انگار کتاب جلوم بازه ... دوست ندارم اینجوری باشه ...ولی چاره ای  نیست ...یکم این سردرگمی ها باید بگذره ... تقریبا ذهنم ایقه درگیر یه مسائلیه که کلهم تو فکر و خیال خودم میگذرم ... دلم میخواست یه جایی بود میرفتم هیات یکم حال و احوالاتم بیاد سرجاش ...
تو هم که انگار بدجوری احوالاتت بهم ریخته است خدا کمکت کنه این روزا برات بگذره و روزای خوب و
 
خوش بگذره و التماس دعا.
 
 
ممنون
فردا شب میرم.
میخواستم تلفنی ازت خداحافظی کنم که صداتم بعد مدتها بشنوم ولی......
بهرحال حلالم کن خیلی بهت بدهکارم و خییلی اذیتت کردم..
مراقب خودت باش.
 
 
 
 
 
مرسی
سالگرد ازدواج شما هم مبارک
حلال کن
دارم‌ میرم‌ کربلا
حتما دعات میکنم و نایب الزیارت هستم..
 
 
 
 
 
امشب خیلی گریه کردم.
 
خیلی.
گاهی فکر میکنی موفق شدی دلتوبه زنجیر بکشی و توی اعماق سیاهچاله ی عقلت دفنش کنی.
ولی اشتباه میکنی.
چون گاهی یه تلنگر ، یه نو
یکی از دعاهای هر روزم ، اینه که می گم خدایا بهم رزق حلال و طیّب عنایت کن !
طبق معمول همیشه ، سرِ کار که می رم بعضا حرص و جوش می خورم که چرا فلانی کار نمی کنه ، چرا من که انقدر سابقه بیشتری نسبت به همشون دارم باید یه سری کارای دستی کنم که وقتم رو تلف می کنه ؟ بعدش هم یکم ناراحت می شدم که چرا این اتفاقا داره میفته !!!
تا این که روز جمعه ، با رضا رفتیم تا کل اجناس مغازه ی محمد رو بشماریم . . هر از مدتی کوتاه ، خسته می شدن و می رفتن بیرون از مغازه و یا لم می د
****شعر کودکانه آموزش نماز**** 
ای کودک خوش خبر   /   ای دختر و گل پسروقت نماز خوندنه /    بگو الله ا کبروقت نماز رسیده   /    گوشات چه خوب شنیدهصدای بانگ اذان    /     لباس بپوش پاکیزهخبر بده به دوستات    /   با شادی و با نشاطبرو به سمت مسجد   /   تا مستجاب شه دعاتبه سمت قبله بایست   /   صف نماز دیدنیستنیت و تکبیر بگوی / برتر از او کسی نیستسوره ی حمدو بخوان   /   با نام پاک رحمانبعدش بخوان یه سوره   /    ای کودک مسلمانالله اکبر بگو   /   برو به سمت
گلچین اشعار و غزلیات سعدیمن بی‌ مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
تو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری
که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم
خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم
که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم
دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت
تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت
جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش
گر در آیینه ببینی برود دل ز برت
جای خنده‌ست سخن گفتن شیرین پیشت
کآب شیرین چو بخندی برود از ش
****شعر کودکانه آموزش نماز****
                                                ای کودک خوش خبر   /   ای دختر و گل پسر                                                 وقت نماز خوندنه /    بگو الله ا کبروقت نماز رسیده   /    گوشات چه خوب شنیدهصدای بانگ اذان    /     لباس بپوش پاکیزهخبر بده به دوستات    /   با شادی و با نشاطبرو به سمت مسجد   /   تا مستجاب شه دعاتبه سمت قبله بایست   /   صف نماز دیدنیستنیت و تکبیر بگوی / برتر از او کسی نیستسوره ی حمدو بخوان   /   با نا
پاهام جون نداشتن. دوباره سر انگشتام قندیل بسته بود. از درون میلرزیدم. هدفونو برداشتم و سرسری به مامان گفتم که میرم روی پشت بوم تا هوا بخورم. شماره رو گرفتم و گوشی از توی دستای عرق کرده ام سر خورد. تا صدای بله گفتنش رو شنیدم، خودم رو معرفی کردم و زمان ندادم که بخواد تعجب یا چاق سلامتی کنه..
چشمام رو بستم و بی توجه به ضربان قلبم همه چیو پشت سر هم گفتم. اینکه چطور جمله ها رو پشت سر هم قطار میکردم رو نمیدونم فقط میدونم خودمو یه جایی میون خاکای روی پشت
دیروز سه تایی رفتیم کاخ گلستان، از سعدی پیاده رفتیم تا کاخ، توی حوض بزرگ کاخ حسااااابی آب بازی کردی و سرتاپا خیس شدی. ماهم فوری لباساتو عوض کردیم و دیگه نزدیک حوض نرفتیم، به انداطه ای که سیر بشی آب بازی کرده بودی.
رفتیم گشتیم و عبرت روزگار دیدیم. حتی شاهی که این کاخ با اون عظمت زمان خودش(و حتی حالا)و اون خدم و حشم و دم و دستگاه رو داشت کله پا شد و حتی یک دونه از ریگ های باغچه ی کاخش رو نتونست بذاره توی جیبش موقع رفتن از دنیا.
همه ی داشته های اعتبار
دیشب برای اولین بار کامل نشستم ترجمه ی استغفار هفتاد بند امام علی علیه السلام رو خوندم...
واقعا چقدددر کامل و جامع هستش و بیخود نیست مداومت به خوندنش گره های زندگی رو باز می‌کنه..
توی این استغفار از گناهان گذشته و آینده عذرخواهی می‌کنی،از گناهانی که یادت رفته،گناهانی که یادت نرفته،گناهانی که به حسب این که خدا می بخشه مرتکب شدی،گناهانی که بخاطر غفلت  از خدا مرتکب شدی،گناهانی که هی عذرخواهی کردی و هی دوباره انجامش دادی،گناهانی که بقیه رو به
خانم ف تو کسی بود که منو به شغلی که عاشقانه دوسش داشتم رسوندی.البته قبل از تو بابام.چون بابام بود که من رو معرفی کرد.ولی خانم ف بود توکلی برای من زحمت کشید و صبوری کردی تا جا بیفتم.من رسما هیچ چی بلد نبودم ولی تو با عشقی که انگار من فرزندتم سعی کردی من رو رشد بدی.خانم ف من همیشه ازت متشکرم.
نگارا تو دوستی بودی که من لازم داشتم.از همه لحاظ.به خاطر تمام چیزهایی که بهم یاد دادی.به خاطر تغییر دادن سبک زندگیم و به خاطر تمام مهربونی هات ازت متشکرم.
آتنا
یادته از اُحد اومده بودم
پُر بود از زخم، تموم وجودم
سر و روم رو دیدی غرقِ خون بودش
تازه اول عروسیمون بودش
میدیدی روی تنم سرتا پا زخم
دیدی روی بدنم نودتا زخم
دونه دونه زخمامو دوا زدی
باز منو پسر عمو صدا زدی
با دعات کار علی نخورد گره
خندیدی دردِ تنم یادم بره
قول دادم بهت تلافی بکنم
دور بسترت توافی بکنم
تو که گفتی بی علی نمی تونی
چرا روتو از علی می پوشونی
این همه حرف نزدن برا چیه؟!
بغضای زهرای من برا چیه؟!
پهلوتو تکون میدی تیر میکشه!
زخم سینه ات آهِ
رسم_مردونگی
فایل پی دی اف "رسم مردانگی"
 
 
یه مردی بود که خعععیلی حالیش می شد ، خیلی باسواد بود، ایشون یه آرزویی داشت، دلش می‌خواست امام زمان رو از نزدیک و با چشماش ببینه.
کلی زحمت کشید، ذکر گفت، دعا کرد، این مسجد، اون مسجد، اما به نتیجه نرسید. یه روز بهش گفتن: «امام زمان رو نمی‌بینی، مگر اینکه بری فلان شهر.
آقای پرفسور، عزم سفر کرد. تو بازار آهنگرای اون شهر، تو یه مغازه قفل سازی، به آرزوش رسید، امامش رو دید‌. سلام کرد. امام جواب سلامش رو داد و
نیمه شب گذشته بود. پیام داد: مقابل ایوان طلای امیرالمومنین دعاگوی شما...
اصلا ادامه‌اش رو نمی‌تونستم بخونم. اولش یه ذره گیج بودم. بعدش ناراحت شدم. صبح هم که بیدار شدم دیدم دلم شکسته. 
شب تا صبح خواب دیدم که داریم میریم کربلا ولی هیچ خبری از گرفتاریِ بچه‌داری برای من نیست. در عوض همش باید مراقب بقیه می‌بودم. وسایلشون هی از صندوق عقب ماشین می‌افتاد بیرون.
صبح که بیدار شدم استخوان کتف و دستام از سرمای دیشب یه جوری بودند.‌ خودم رو تو آینه دیدم. گ
چقدر خسته ممممم....ینی این ترم دیگه راستی راستی دارم له میشم!:-(  توجه کردین چقدر هر ترم برای من دانشگاه و آدماش بدتر و تحمل شون سخت تر میشه؟! خیلی داره بد میگذره احساس میکنم! به معنای واقعی هیچ لذت و خوشی از دوره دانشجویی م ندارم! همه چیز خیلی سطحی و گذرا... و زوووود گذر ه...:-(  ولی این سختی هاش اصن تمومی نداره انگار..هر روز و هر ترم سخت تر!
داشتیم از بیمارستان بر میگشتیم ، تو مسیر ی نفر ی آدرس پرسید ازمون ، من سریع گفتم نمیدونم! نوشین و هدی وایسادن اد
شور احساسی حضرت زهرا (س)
هیئت الزهرا (س) تهران
دهه اول فاطمیه 98
سید مجید بنی فاطمه
سرمه چشمام، خاک پاهاتو، ماجرا داره دل من با تو

فایل صوتی + متن مداحی در ادامه مطلب...
(کربلا نصیبتون + شهادت)

متن مداحی:
سرمه چشمام، خاک پاهاتو، ماجرا داره دل من با تو اگر تو چشمام، نمه بارونه، به تو محتاجم، خدا می‌دونه
خدا می‌دونه، نبودی، روز من سیاه می‌شد آخر راهی که می‌رم، عاقبت کجا می‌شد کِی دلم، دچار کربلا می‌شد
صاحب قبر بی‌نشون، سلام مادر واسه زیارتت ک
-کاری که دوست نداری رو انجام نده.
من هربار حموم‌رفتنم رو به فردا موکول می‌کنم یکی برای چک‌کردن موها میاد مدرسه. سری اول رو درکمال پررویی نرفتم و جلوی خانم ردموند و مارشال هم گفتم که نمیرم، حتی یادمه خانم اسپراوت هم که یه‌مدت زنگای تاریخ به‌جای پاتریشیا میومد عصبانی شده بود. امروز هم اومدن، حقیقتاً از کسایی که مو می‌بینن از اجنه هم بیشتر می‌ترسم. فکر کردم دیگه هیچ راه فراری وجود نداره.
اول گفتم بذار بپیچونمش، بهش بگم میرم بیرون و زود میام.
نماز خواندن یکی از واجب ترین اعمال ما شیعیان به شمار می رود. والدین موظف هستند با ورود کودکان به سن تکلیف، نماز خواندن را به آن ها آموزش دهند. یکی بهترین روش های آموزش نماز و آشنایی کودکان با آن، آموختن شعر در مورد نماز به کودکان است.
شعرهای نماز کودکانه بسیاری سروده شده است. شعرهای مذهبی همچون شعر نماز برای کودکان باید جذابیت بسیاری داشته باشند تا کودک را به شنیدن و یادگیری مفاهیم آنها علاقه‌مند سازند.
 
شعر آموزشی کودکانه نماز باید زیبا و
بسم الله الرحمن الرحیم 
قربة الی الله
سرش رو از رو کتاب برداشت
از صبح کلافه بود،
هوایِ بیرون رو داشت،
هوای دور زدن،
روی زیلو نشستن،
هوای چای ریختن
براش میوه پوست کندن،
از صبح که از خواب پا شده بود هوای خونه، یه چیزی کم داشت
هوای خونه، بدجور خفه بود.
کلافه بود که هواش،
که عطرش،
که صدای نفساش،
که تصویرش تو آینه اتاق خواب،
که حتی بوی پاش
تو خونه هست و
خودش نیست...
.
.
با خودش گفت:
پوووووف
یعنی اونم این روز جمعه ای مث من کلافه است؟
یعنی حواسش بهم هست؟
امروز 17 اردیبهشت بود... دقیقا 19 سال هستش که دیگه بینمون نیستی... زمان خیلی زیادیه.. خیلی زیاد.. اون زمان که فوت کردی من کلاس سوم ابتدایی بودم. هیچ وقت نمیتونم اون روزها و لحظات شوم رو از یاد ببرم. دیگه نبودی که بغلت کنم که نازم رو بکشی. متاسفانه هیچ کس و هیچ کس هم نتونست جات رو برام بگیره. هیچ ساپورتی نتونست حتی اندازه نگاه هات برام مفید باشه. افتادم و بلند شدم. از زندگی سیلی خوردم تا یاد بگیرم روی پای خودم وایستم. له شدم و له کردم تا بزرگ بشم.
مادر م
آهنگ پدر از مرتضی اشرفی دانلود اهنگ جدید و زیبای پدر از مرتضی اشرفی   ترانه و موزیک : سروش موسوی , تنظیم : مهدی معظم   ترانه و آهنگ بسیار زیبا و شنیدنی پدر از مرتضی اشرفی با کیفیت اورجینال ۳۲۰ و لینک مستقیم و پر سرعت به همراه تکست و متن آهنگ + پخش آنلاین از سایت نودهشتیها
  download new song from morteza ashrafi  called pedar   https://bit.ly/2MzOKfm تک آهنگ مرتضی اشرفی 12 views بار ۱۹ خرداد ۱۳۹۸ 5 دانلود آهنگ با کیفیت 320 00:00 / 00:00 آهنگ های بیشتر از م
 
 
برای دانلود اینجا کلیک کنید
 
نوای یاس
تو ای نازنین یوسف فاطمه، چقدر حرف تو بغض نشکفتمه...
نمیخوام چیزی برای خودم، همین بس که من بی قرارت شدم...
چشامون ... به راهت ... که شاید ... نگاهت...
بیفته به این اشک هایی که بر زخم تو مرهمه
همون زخم سیلی، همون روی نیلی، همون دست بسته،دلای شکسته
همون زخم سینه، همون زخم سینه، دلم کرده بازم هوای مدینه
میدونیم برای تو کاری نکردیم، ولی از فراق تو دریای دردیم
یعنی میشه امسال از دست های تو عیدی بگیریم
غدیری بمونیم،
با اندکی تاخیر یکم اردیبهشت ماه تولد دوست شهیدم ابراهیم هادی مبارک...
روحش شاد...یادش گرامی
 
خاطره ای از زندگی شهید ابراهیم هادی
 
یه نفر اومده بود مسجد و سراغ دوستان شهید ابراهیم هادی رو می گرفت
بهش گفتم : کار شما چیه؟! بگین شاید بتونم کمکتون کنم
گفت: هیچی! می خواهم بدونم این شهید ابراهیم هادی کی بوده؟ قبرش کجاست؟
مونده بودم چی بهش بگم
بعد از چند لحظه سکوت گفتم:شهید ابراهیم هادی مفقود الاثره ، قبر نداره
چرا سراغشو می گیری؟
با یه حزن خاص قضیه رو
تعدادی از القاب و اوصاف امیر المومنین علیه السلام
شهید قاضی نور الله تستری (شوشتری) قدس الله روحه الشریف در بیان القاب و اوصاف امیر المومنین علیه السلام می‌نویسد:
(1) علیّ سید المسلمین‌
(2)» امام المتقین‌
(3)» قائد الغرّ المحجلین‌
(4)» یعسوب المؤمنین‌
(5)» ولیّ المتقین‌
(6)» یعسوب الدین‌
(7)» أمیر المؤمنین «أمیر كل مؤمن»
(8)» سیّد ولد آدم «ما خلا النبیّین»
(9)» خاتم الوصیین‌
(10)» اوّل من یرى رسول اللّه یوم القیامة
(11)» اوّل من یصافح النبی یوم القیا
زود به زود، احوالشان را جویا می‌شد. به دیدارشان می‌رفت. مختصر
پولی که به‌دست می‌آورد، به حسابشان واریز می‌کرد تا کمبودی آنان را آزار ندهد.
هدیه‌های مختلفی برایشان می‌خرید و... پای درد دلش که می‌نشستی، دلش می‌خواست هر
لحظه در خدمت والدینش باشد. بااین حال پدرش، به او گفته بود: اخلاق و رفتارت خوبه.
دعات می‌کنم ولی احسان کردنی که قرآن در مورد والدین گفته، تو بچه‌های من نیست!

می‌پرسید احسان دقیقا چیست؟ رفتارهای نیکویش را تحسین کردم.
الهی ک
وای که چه حسی دارم
خیلی خیلی خوشحالم
خیلی خوشحالم

همسرم می خواستن محرم کنن . کمی مردد بودند .
گفتم وقتی محرم کنید هر کلمه که با صحبت کنید ثوابه. حدیثش رو نشونش  دادم. در حالی که وقتی محرم نباشید خدا نکرده گناهی براتون نوشته بشه. از طرفی راحتتر می تونید صحبت بکنید و ...
ساعت ۸ دقیقه بامداد جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۹۸ محرم کردند .
تا تاریخ ۳۱ تیر ساعت ۱۲ شب.
عقد موقت مشروط 
به مهر ۱۴ صلوات و ۱۴ شاخه گل رز و ۱۴ هزار تومان وجه نقد که داخل صریح مطهر حضر حضرت معص
دانلود آهنگ شایع با نام همه ی  من
download ahang hame man az shayea
دانلود رپ همه ی من از شایع +کیفیت عالی +پخش آنلاین+تکست
Download Music Shayea – Hameye Man

برای دانلود آهنگ لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید



text rap shayea -hameye man:
چقد بزرگ شدی خواهری-چقد درست بزرگ شدی خواهری 
مثل پنجه ی افتاب میمونی ُ-من با دلم تو کوچه گرگ شدیم خواهری
  ♬♪♪♫♪♬
اندازه همه شبا شمعتم*آبو نون چیه قده هوا لنگتمدستات سرد باشه اراده کنی یک ساعت بهم وقت بدی برات گرمه شهرببخش منو باد کوچه برد ه
وقتی به من کامنت می‌دهید برایمان بنویس؛ بنویس از روزهای قبل کنکور و روز کنکور، بنویس چگونه آرام باشیم و استرس نداشته باشیم، دلم می‌خواهد یک‌باره بمیرم برایتان؛ از بس دوستتان دارم و می‌بینم پرپر می‌زنید از دست این کنکور لاکردار! بیایید رفقای کنکوری من؛ بیایید و بنشینید دورتادور ایوان خانهٔ کوچکم تا برگردم به دوسال پیش و برایتان از آن روزها بگویم تا شاید اندکی آرام‌شوید و از نگرانی‌هایتان کم شود. 
هفتهٔ آخر:
کنکور در ذهن اکثر بچه مدرسه

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها